مانیمانی، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

عشق مامان و بابا::: مانی

قدم 42

  سلام به مانی عزیزتر از جانم ببخشید مامانی انقدر طولانی من آپدیت میکنم شرمنده قشنگم نتونستم شما 7 ماهت تموم شده وارد 8 ماه شدی. با تموم شدن یک ماه انگار یک سال بزرگتر شدی شما کارات رفتارات همه بزرگتر شده عزیزدلم. میخوای شروع کنی به حرف زدن. یاد گرفتی وقتی کسی رو کار داری با صدا میفهمونی اه اه میکنیو تا شما رو نگاه کنه عاشق نوری تا یه نور میبینی شروع میکنی به داد زدن. شما سینه خیز نرفتی یه چیزی بین چهار دست و پا و سینه خیز میری . دستاتو کاملا کشیده نگه میداری تا میگم به به مانی هام بخوره شروع میکنی به سرو صدا کردن تا زودتر به شما هام بدم و یه کار خیلی خیلی بزرگی که شما انجام میدی اینه که یاد گ...
28 مرداد 1393

قدم 41

مانی قشنگ مامان سلام پسر عزیزممممممممممممممم مامانی ببخشید خیلی وقت نتونستم بیام وبلاگت رو آپدیت کنم حقیقتش بابایی (البته با هم) داریم یه بازی استراتژیک آنلاین (تراوین) بازی میکنیم نت همش اشغال. امروز دیگه تونستم بیام برات بنویسم الان شما از حمام اومدی خوابی . انقدم خسته ای که نگو مامان از هفته پیش برات بگم از اول هفته واحد بغلیمون در حال بازسازی بودن. که متاسفانه به قدری سر و صدا داشتن که مجبور میشدیم بریم خونه مامان جون. دوشنبه ای صبح که داشتم حاضر میشدم بریم شمام رو تخت منو بابایی اون ته داشتی بازی میکردی خاله ریحانه زنگ زد داشتم تلفن جواب میدادم به ثانیه نرسید از اتاق اومدم بیرون که یهو صدای گروپی شنیدم و بعدشم گریه ...
9 مرداد 1393
1